حکایتهای اخلاقی و آموزنده همواره مورد توجه انسانها بودهاند و بسیاری از این حکایات در قلبها و خاطرات مردم باقی ماندهاند.
روزی ملانصرالدین تصمیم میگیرد گاو نر خود را به دلیل فشار اقتصادی و بیپولی برای فروش به بازار ببرد. تعدادی که از شرایط ناگوار ملانصرالدین مطلع بودند و میخواستند با استفاده از این فرصت گاو او را ارزان از چنگاش در بیاورند، نقشهای ماهرانه طرح ریزی میکنند.