سعدی در بیان حکایتی می گوید:
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
دکان معرفت به دو جو بر بها کنیم
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که
من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
.