۱۱۱ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

عبید زاکانی : بکشت غمزهٔ آن شوخ، بی‌گناه مرا

مولانا : داستان عشق شاه به یک کنیزک

ایرج‌میرزا : صبح نتابیده هنوز آفتاب

حافظ : ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

شهریار : به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک

پروین اعتصامی : بغاری تیره، درویشی دمی خفت

خوابم آشفت و سر خفته به دامان آمد