شعر حافظ

حافظ : ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟

ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟

منزلِ آن مَهِ عاشق‌کُشِ عَیّار کجاست؟

***

شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش

آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست؟

***

هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد

در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟

***

همچنین بخوانید: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

***

آن‌کس است اهلِ بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی مَحرمِ اسرار کجاست؟

***

هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است

ما کجاییم و مَلامت‌گرِ بی‌کار کجاست؟

***

باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش

کاین دلِ غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست؟

***

همچنین بخوانید: در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد

***

عقل دیوانه شد آن سلسلهٔ مُشکین کو؟

دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست؟

***

ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیاست ولی

عیش بی‌یار مُهیّا نشود یار کجاست؟

***

حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج

فکرِ معقول بفرما گُلِ بی‌خار کجاست؟

حافظ

نظرات
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی