شهریار: گاهی گر از ملال محبت بخوانمت

پنجشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ

گاهی گر از ملال محبت بخوانمت

دوری چنان مکن که به شیون برانمت

***

چون آه من به راه کدورت مرو که اشک

پیک شفاعتی است که از پی دوانمت

***

همچنین بخوانید: پروین اعتصامی : بغاری تیره، درویشی دمی خفت

***

تو گوهر سرشکی و دردانه صفا

مژگان فشانمت که به دامن نشانمت

***

سرو بلند من که به دادم نمی‌رسی

دستم اگر رسد به خدا می‌رسانمت

***

پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من

تن نیستی که جان دهم و وارهانمت

***

مطلب پیشنهادی: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

***

ماتم‌سرای عشق به آتش چه می‌کشی

فردا به خاک سوختگان می‌کشانمت

***

دست نوازشی به سر و گوش من بکش

سازی شدی که شور و نوایی بخوانمت

***

تو ترک آبخورد محبت نمی‌کنی

اینقدر بی‌حقوق هم ای دل ندانمت

***

همچنین بخوانید: چه زیبا می‌گوید مولانا: تا نباشد امر حق...

***

ای غنچه گلی که لب از خنده بسته‌ای

بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت

***

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب

تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت

***

چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب

دارم غزال چشم سیه می‌چرانمت

***

لبخند کن معاوضه با جان شهریار

تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

شهریار - ملال محبت

مطلب پیشنهادی: شعر عاشقانه معروف حامد عسکری : رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد ...

🌸 با هم به کودکان سرطانی کمک کنیم 🌸

با کمک‌های کوچک خود، امید بزرگی در دل کودکان سرطانی بکاریم.

نظر شما برای ما ارزشمند است

💬 خوشحال می‌شویم دیدگاه ارزشمند شما را در بخش نظرات بخوانیم. تجربه‌های شما می‌تواند راهنمای دیگران باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی