شعر شهریار

شهریار: شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است

شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است

روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است

***

متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است

***

همچنین بخوانید: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

***

چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رو نهیم

این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

***

نو گل نازنین من تا تو نگاه می‌کنی

لطف بهار عارفان در تو نگاه کردن است

***

لوح خدا نمایی و آیینهٔ تمام‌قد

بهتر از این چه تکیه بر منصب و جاه کردن است

***

همچنین بخوانید: رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد ...

***

ماه عبادت است و من با لب روزه‌دار از این

قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردن است

***

لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن

چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

***

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی

از دم مهد تا لحد در اشتباه کردن است

***

غفلت کائنات را جنبش سایه‌ها همه

سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردن است

***

همچنین بخوانید: اشعار و ترانه های مریم دلشاد

***

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می‌کند

این هم اگرچه شکوه شحنه به شاه کردن است

***

عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من

رو به حریم کعبه لطف اله کردن است

***

گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی

پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است

***

بوسهٔ تو به کام من کوهنورد تشنه را

کوزهٔ آب زندگی توشهٔ راه کردن است

***

خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم

بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است

زکات زندگی - شهریار

نظرات
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی