از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

پنجشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۲۶ ق.ظ

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

***

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

***

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هرچه آفاق بجویند کران تا به کران

***

همچنین بخوانید: بغاری تیره، درویشی دمی خفت

***

می‌روم تا که به صاحب‌نظری بازرسم

محرم ما نبود دیده کوته‌نظران

***

دل چون آینه اهل صفا می‌شکنند

که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بی‌خبران

***

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده‌سران

***

گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود

لاله‌رویا تو ببخشای به خونین‌جگران

***

همچنین بخوانید: خجل شدم زجوانی که زندگانی نیست

***

ره بیدادگران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران

***

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

***

شهریارا غم آوارگی و دربه‌دری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

تو بمان و دگران -شهریار

🌸 با هم به کودکان سرطانی کمک کنیم 🌸

با کمک‌های کوچک خود، امید بزرگی در دل کودکان سرطانی بکاریم.

نظر شما برای ما ارزشمند است

💬 خوشحال می‌شویم دیدگاه ارزشمند شما را در بخش نظرات بخوانیم. تجربه‌های شما می‌تواند راهنمای دیگران باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی