پسرکی در کلاس درس، دو خط موازی را کشید و آنها متولد شدند. چشمشان بهم افتاد و قلبشان برای هم تپید. خط اول گفت: میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم، خانهای داشته باشیم
الا یا ایها الساقی
وطن دوستی
وطن دوستی
ما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم
حمد خدا
حمد خدا
حمد بر کردگار یکتا باد
که مرا شوق درس خواندن داد
مهر مادر
مهر مادر
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
من گرفتم تو نگیر
من گرفتم تو نگیر
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر
من گرفتم تو نگیر
دو خط موازی
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
سنگ سرد
سنگ سرد
چوپانی عادت داشت تا
مرد کوفی و کودکان
مرد کوفی و کودکان
یکی از بزرگان حکایت میکرد که شبی به خانه
زیبایی انسان
زیبایی انسان
اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟