گر خون دل خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
.
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت
شاید که خنده شکرآمیز میکنی
.
حیران دست و دشنه زیبات ماندهام
کآهنگ خون من چه دلاویز میکنی
.
گر خون دل خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
.
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت
شاید که خنده شکرآمیز میکنی
.
حیران دست و دشنه زیبات ماندهام
کآهنگ خون من چه دلاویز میکنی
.
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود