دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
گر خون دل خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
.
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت
شاید که خنده شکرآمیز میکنی
.
حیران دست و دشنه زیبات ماندهام
کآهنگ خون من چه دلاویز میکنی
.
سرباز کوچولو ...
۲۹ آذر ۹۷، ۱۷:۴۶
من عاشق این شعرم
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
jafar salimi
۵ دی ۹۷، ۱۵:۳۱
👌👌👌👌👌
۱ نظر ثبت شده