رونق عهد شباب است دگر بستان را
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
.
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
.
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را
.
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سرگردان را
.
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
.
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
.
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
.
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
.
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
.
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را