کارگر در زیر کار و دخترک در زیر یارهردو مینالند اما این کجا و آن کجا
یک منار در اصفهان و یک منار زیر پتو، هر دو جنبانند اما این کجا و آن کجا
...
دختر دروازه غار و دختر دریا کنارهردو عریانند اما این کجا و آن کجا
نو عروس در حجله و جنگجو در کاروزار، هردو خونینند اما این کجا و آن کجا
...
بند تنبان فاطی و کرست زی زی خانوم، هردو چسبانند اما این کجا و آن کجا
نیزه داران در مصاف و بیضه داران در لحاف، هردو در رزمند اما این کجا و آن کجا
...
خشت سازان در بیابان، عشقبازان در اتاق، هر دو میمالند اما این کجا و آن کجا
چرخ و دنده زیر ماشین، مردو زن زیر لحاف، هر دو در گیرند اما این کجا و آن کجا
...
میترا با رژ لب، مش حسن با ماله اش، هردو میمالند اما این کجا و آن کجا
بوسه های دلبر و نقل و نبات و با قلوا، هردو شیرینند اما این کجا و آن کجا
...
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه، هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا
چکمه خانم شهین و چکمه شمر لعین، هردو از چرمند اما این کجا و آن کجا
...
شکر مازندران و شکر هندوستان، هردو شیرینند اما این کجا و آن کجا
بچه در قنداق و آخوند در وطن هردو می رینند اما این کجا و آن کجا
ایرج میرزا
اشعار دیگر
"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟"
دیالوگ زیبای زنده یاد حسین پناهی
شعر زیر توسط یکی کاربرین برای مجله اینترنتی مروارید ارسال شده است
پیشنهاد