شعر عاشقانه معروف حامد عسکری : رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد ...

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۰۳ ب.ظ
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد 
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد 
***
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت 
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
***
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند 
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
***
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک، 
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد 
***
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
***
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم 
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد 
***
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت 
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد 
***
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
***
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر 
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
***
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت 
مصداق همان وای به حال دگران شد 
اشعار پیشنهادی :
شعر دلتنگی عاشقانه
ترانه های زیبا و عاشقانه الناز اسفندفر
اشعار و ترانه های مریم دلشاد
شعر معروف و جنجالی " این کجا و آن کجا" ایرج میرزا

🌸 با هم به کودکان سرطانی کمک کنیم 🌸

با کمک‌های کوچک خود، امید بزرگی در دل کودکان سرطانی بکاریم.

نظر شما برای ما ارزشمند است

💬 خوشحال می‌شویم دیدگاه ارزشمند شما را در بخش نظرات بخوانیم. تجربه‌های شما می‌تواند راهنمای دیگران باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی