داستان بهلول و بوی غذا | حکایتی آموزنده از عدالت
بهلول یکی از شخصیتهای شناختهشده در تاریخ و فرهنگ اسلامی است که بسیاری از داستانها و حکایتهای اخلاقی درباره او روایت شده است. یکی از مشهورترین این داستانها، حکایت زیبای «بهلول و بوی غذا» است که مفهومی عمیق از عدالت و انصاف را در قالب روایتی کوتاه بیان میکند.
روایت داستان بهلول و بوی غذا
روزی مردی عرب در بازار از کنار دکان خوراکپزی میگذشت. بوی خوش غذا او را مجذوب کرد. او نان خشکی را که همراه داشت بر سر دیگ گرفت و با بوی غذا خورد. صاحب دکان که مردی طمعکار بود، او را متوقف کرد و گفت: «تو از بوی غذای من استفاده کردی و باید پولش را بدهی!»
مرد بیچاره که چیزی در بساط نداشت، درمانده شد. مردم جمع شدند و ماجرا را دیدند. در این هنگام بهلول از آنجا عبور میکرد و خواستار قضاوت شد.
حکم عادلانه بهلول
بهلول از آشپز پرسید: «آیا این مرد از غذای تو خورده است؟» آشپز گفت: «نه، فقط از بوی آن استفاده کرده است.» بهلول چند سکه نقره از جیب خود بیرون آورد و آنها را به زمین ریخت. سپس به آشپز گفت: «ای مرد! صدای پول را تحویل بگیر؛ کسی که بوی غذا را بفروشد، سزاوار است که در عوض، تنها صدای پول دریافت کند.»
پیام اخلاقی حکایت
این داستان کوتاه، نشان میدهد که عدالت واقعی فراتر از ظواهر است. بهلول با حکمت و زیرکی، طمعکاری آشپز را آشکار ساخت و به مردم آموخت که انصاف و عدالت باید بر همه روابط انسانی حاکم باشد.
حکایت بهلول و بوی غذا یکی از زیباترین داستانهای کوتاه اخلاقی است که هنوز هم میتواند الهامبخش زندگی امروز ما باشد.
🌸 با هم به کودکان سرطانی کمک کنیم 🌸
با کمکهای کوچک خود، امید بزرگی در دل کودکان سرطانی بکاریم.
حمایت از کودکان محک
نظر شما برای ما ارزشمند است
💬 خوشحال میشویم دیدگاه ارزشمند شما را در بخش نظرات بخوانیم. تجربههای شما میتواند راهنمای دیگران باشد.