۱۲ مطلب با موضوع «شعر :: حافظ» ثبت شده است

حافظ : ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟

بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

حافظ: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است: نگاهی به ابیات حافظ

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است: نگاهی به ابیات حافظ

این شعر زیبا از حافظ، شاعر بزرگ ایرانی، تصویری از عشق، خیال، و دلبستگی به معشوق را به تصویر می‌کشد.

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما

در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد

در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد

در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد

گر خرمنی بسوزد چندان عجب نباشد