شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
***
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد
***
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
***
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
***
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
***
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
***
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
***
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش