پروین اعتصامی : بغاری تیره، درویشی دمی خفت

جمعه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ

بغاری تیره، درویشی دمی خفت

دران خفتن، باو گنجی چنین گفت

***

که من گنجم، چو خاکم پست مشمار

مرا زین خاکدان تیره بردار

***

بس است این انزوا و خاکساری

کشیدن رنج و کردن بردباری

***

همچنین بخوانید: رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد ...

***

شکستن خاطری در سینه‌ای تنگ

نهادن گوهر و برداشتن سنگ

***

فشردن در تنی، پاکیزه جانی

همائی را فکندن استخوانی

***

بنام زندگی هر لحظه مردن

بجای آب و نان، خونابه خوردن

***

بخشت آسودن و بر خاک خفتن

شدن خاکستر و آتش نهفتن

***

ترا زین پس نخواهد بود رنجی

که دادت آسمان، بیرنج گنجی

***

ببر زین گوهر و زر، دامنی چند

بخر پاتابه و پیراهنی چند

***

برای خود مهیا کن سرائی

چراغی، موزه‌ای، فرشی، قبائی

***

همچنین بخوانید: خجل شدم زجوانی که زندگانی نیست

***

بگفت ای دوست، ما را حاصل از گنج

نخواهد بود غیر از محنت و رنج

***

چو میباید فکند این پشته از پشت

زر و گوهر چه یکدامن چه یکمشت

***

ترا بهتر که جوید نام جوئی

که ما را نیست در دل آرزوئی

***

مرا افتادگی آزادگی داد

نیفتاد آنکه مانند من افتاد

***

چو ما بستیم دیو آز را دست

چه غم گر دیو گردون دست ما بست

***

چو شد هر گنج را ماری نگهدار

نه این گنجینه میخواهم، نه آن مار

***

نهان در خانهٔ دل، رهزنانند

که دائم در کمین عقل و جانند

***

همچنین بخوانید: شعر در وصف مادر؛ مهربان ترین اعجاز خلقت

***

چو زر گردید اندر خانه بسیار

گهی دزد از در آید، گه ز دیوار

***

سبکباران سبک رفتند ازین کوی

نکردند این گل پر خار را بوی

***

ز تن زان کاستم کاز جان نکاهم

چو هیچم نیست، هیچ از کس نخواهم

***

فسون دیو، بی تاثیر خوشتر

عدوی نفس، در زنجیر خوشتر

***

هراس راه و بیم رهزنم نیست

که دیناری بدست و دامنم نیست

بی‌آرزو - پروین اعتصامی

🌸 با هم به کودکان سرطانی کمک کنیم 🌸

با کمک‌های کوچک خود، امید بزرگی در دل کودکان سرطانی بکاریم.

نظر شما برای ما ارزشمند است

💬 خوشحال می‌شویم دیدگاه ارزشمند شما را در بخش نظرات بخوانیم. تجربه‌های شما می‌تواند راهنمای دیگران باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی