شهریار: شنیدهام که به شاهان عشق بخشی تاج
شنیدهام که به شاهان عشق بخشی تاج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج
***
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
***
همچنین بخوانید: فَرُّخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
***
کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم
بر آن سر است که از قلب ما کند آماج
***
اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای
که گفتهاند قمار نخست با لیلاج
***
به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر
که روز وصل تو کم نیست از شب معراج
***
اشعار مرتبط: بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند
***
به میهمانی خوان شکر بخوان طوطی
که قند حیف بود کز مگس شود تاراج
***
زبان شعر نیالودهام به مدح کسی
ولیک ساز تو از طبع من ستاند باج
***
ز آرشه و ویولن چوب و تخته در کار است
مگر که خانهٔ ایمن من کنند حراج
***
همچنین بخوانید: کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
***
به تکیهگاه تو ای تاجدار حسن و هنر
سزد ز سینه سیمین سریر مرمر و عاج
***
به قول خواجه گر از جام می کناره کنم
به دور لاله دماغ مرا کنید علاج
***
به روزگار تو یابد کمال موسیقی
چنانکه شعر به دوران شهریار رواج
ویلن تاجبخش - شهریار