شهریار: فَرُّخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
فَرُّخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو میآوردم باد هنوز
***
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز
***
بیشتر بخوانید: به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
***
دارم آن حجب جوانی که زبانبند من است
لب همه خامشیَم دل همه فریاد هنوز
***
من که با صد دل دیوانه تو را میجستم
نیست از سلسلهام یک دل آزاد هنوز
***
پیرم و تیغ جوانیم زند گردن بخت
بس به این تیغ زدن جلدم و جلّاد هنوز
***
فرخ خاطر من خاطره شهر شماست
خود غمآبادم و خاطر فرحآباد هنوز
***
طوطی قند خراسانم و یاد لب تو
میگشاید به رخم دکّهٔ قناد هنوز
***
دوری از بزم تو عمری است که حرمان من است
زدم و میزنم از دست غمت داد هنوز
***
مطلب مرتبط: از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
***
با منت سایه کم از گلشن آزادی چیست
میبرم شکوهات ای سرو به شمشاد هنوز
***
یاد گلچین معانی و نوید و گلشن
نوشخواری بوَد و نشئهٔ معتاد هنوز
***
بیست سال است بهار از سر ما رفته ولی
من همان ماتمیَم در غم استاد هنوز
***
گر به دادم رسید و حال حزینم پرسی
بخت با من به همان شیوهٔ بیداد هنوز
***
بیشتر بخوانید: روی در کعبه این کاخ کبود آمدهایم
***
صید خونینِ خزیده به شکاف سنگم
که نفسدرنفسم با سگ صیاد هنوز
***
جوی شیرم نه بس آن چشمهٔ طبع شیرین
بیستونم من و غم تیشهٔ فرهاد هنوز
***
تو به هفتادی و طبع هنرآرای ترا
با عروسان دری حجلهٔ داماد هنوز
***
شهریار از تو و هفتاد تو دلشاد ولی
خود به شصت است و ندیده است دل شاد هنوز
به یاد استاد فرخ - شهریار