شعر شهریار

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

***

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

***

همچنین بخوانید: شعر معروف و جنجالی " این کجا و آن کجا" ایرج میرزا

***

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم

***

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمری‌ست در هوای تو می‌سوزم و خوشم

***

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم

***

باور مکن که طعنهٔ طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

***

همچنین بخوانید: شعر در وصف مادر از شاعران معروف

***

سروی شدم به دولت آزادگی که سر

با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

***

دارم چو شمع سرّ غمش بر سر زبان

لب می‌گزد چو غنچهٔ خندان که خامشم

***

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم

***

گر زیر پیرهن شده، پنهان کنم تو را

سحر بری دمیده به پیراهن کشم

***

همچنین بخوانید: رهروان را عشق بس باشد دلیل

***

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی

تا بشنوی نوای غزل‌های دلکشم

***

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار

این کار توست من همه جور تو می‌کشم

چه‌میکشم-شهریار

نظرات
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی