۱۹۷ مطلب با موضوع «سرگرمی» ثبت شده است
دیدار چهار حکیم

دیدار چهار حکیم

یکی از خلفای عباسی چهار طبیب معروف را از چهار گوشه جهان نزد خود دعوت کرده و به آنها چنین گفت:

اطلاعات لطفا

اطلاعات لطفا

داستانی زیبا از کتاب سوپ جو

ما یکی از نخستین خانواده‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.

بخشندگی کوروش کبیر

بخشندگی کوروش کبیر

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند.

همراز یکدیگر باشیم

همراز یکدیگر باشیم

در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند

داستان اثر

داستان اثر

یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته رزی ، خانم نسبتا مسن محله ، داشت از کلیسا برمی گشت…
برشی از یک کتاب

برشی از یک کتاب

در حسرتِ زندگیِ دیگران بودن


برای این است که از بیرون که نگاه می‌کنی،


زندگیِ دیگران یک کل است که وحدت دارد


اما زندگیِ خودمان، که از درون نگاهش می‌کنیم،


همه‌اش تکه‌تکه و پاره‌پاره به نظر می‌آید


و ما هنوز هم در پیِ سرابِ وحدت می‌دویم ...


آلبر کامو

عزت با رنج، بهتر از ذلت بی رنج

عزت با رنج، بهتر از ذلت بی رنج

دو برادر بودند که یکی از آنها در خدمت شاه به سر می برد و زندگی خوشی داشت و دیگری از کار بازو، نانی به دست می آورد و می خورد و همواره در رنج کار کردن بود.

عابد و جوان

عابد و جوان

روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.

راز واژگونی تخت و تاج شاه ظالم

راز واژگونی تخت و تاج شاه ظالم

پادشاهی نسبت به ملت خود ظلم می کرد، دست چپاول بر مال و ثروت آنها دراز کرده، و آنچنان به آنان ستم نموده که آنها به ستوه آمدند و

جنایت کار مهربان

جنایت کار مهربان

 چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود.او جلوی مغازه میوه فروشی ایستاد و به پرتقال های بزرگ و تازه خیره شد.اما بی پول بود.