دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۵:۲۰ ب.ظ

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

...

که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست

که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

...

شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد

پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

...

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست

...

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت

به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

...

پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت

سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

...

حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری

کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.