داستان "کینه مار و زهر در کوزه ماست"
کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند. در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود، آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و به بیابان برد و در آنجا انداخت. وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل کینه او را بر دل گرفت.
مار براى انتقام، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت. از آن طرف مرد، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند. وقتى مار مادر، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد.
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید، کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنیا کوچک تر و حقیر تر و ناچیز تر از آن است که در آن از کینه ها پیروى شود.
مطالب مرتبط :
۲ نظر ثبت شده