درد و دل مرد فقیر با خدا
مرد فقیری از خدا سوال کرد:
چرا من اینقدر فقیر هستم؟
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد، او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد، مامور مرزی می پرسد: "در کیسه ها چه داری؟" او می گوید: "شن"
درد و دل مرد فقیر با خدا
مرد فقیری از خدا سوال کرد:
چرا من اینقدر فقیر هستم؟
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد، او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد، مامور مرزی می پرسد: "در کیسه ها چه داری؟" او می گوید: "شن"