حتما تاحالا آرایشگاه مردونه رفتید؟! بالاخره الان کچل شدید ولی قبلا که اینجوری نبودید؟ اونایی هم که کچل نیستن خیلی خوشحال نباشن. چون این شتریه که در خونه همه میخوابه. از قدیم گفتن به موت نناز که به آرایشگری بنده.

مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد.


او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد.


مامور مرزی میپرسد : « در کیسه ها چه داری؟». او میگوید «شن»

 

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟


روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم . اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.

زﯾﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻟﺖ ﺑﺸﯿﻦ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﭘﭻﭘﭻ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺭﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ...

ﺑﺒﯿﻦ ﮐﯽ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻪ!

ﺩﻟﺖ ﺍﺯ ﮐﺪﻭﻡ ﻋﺸﻖ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ!

ﺯﺑﻮﻧﺖ ﺍﺯ ﮐﺪﻭﻡ ﮐﻼﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﻣﻬﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻩ!

وقتی از آستانه ی پنجاه سالگیم گذشت.

فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود!

هر چه برایم ارزش بود کم ارزش شد.

حالا میفهمم چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه حال، با اهمیت‌تر از شادی نیست.