رهروان را عشق بس باشد دلیل
آب چشم اندر رهش کردم سبیل
.
موج اشک ما کی آرد در حساب
آن که کشتی راند بر خون قتیل
.
بی می و مطرب به فردوسم مخوان
راحتی فی الراح لا فی السلسبیل
.
اختیاری نیست بدنامی من
ضلنی فی العشق من یهدی السبیل
.
آتش روی بتان در خود مزن
ور نه در آتش گذر کن چون خلیل
.
یا بنه بر خود که مقصد گم کنی
یا منه پای اندرین ره بیدلیل
.
با رسوم پیلبانان یاد گیر
یا مده هندوستان با یاد پیل
.
یا مکش بر چهره نیل عاشقی
یا فرو بر جامهٔ تقوی به نیل
.
حافظا گر معنیی داری بیار
ورنه دعوی نیست غیر از قال و قیل