خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۲۲ ق.ظ

خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی

ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی

***

چو من به کنج ریاضت خزیده را چه تفاوت

کزان کرانه بهاری گذشت یا که خزانی

***

وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق

چو میرسی به لب چشمه ای و آب روانی

***

همچنین بخوانید: کل کل دوشاعر برسر خلقت زن و مرد

***

دهان غنچه مگر بازگو کند به اشارت

حکایت دل تنگی به چون تو تنگ دهانی

***

جهانیان به جهان می‌دهند صحبت جانان

منم که صحبت جانان نمی‌دهم به جهانی

***

به صحت و به امان زنده اند مردم دنیا

منم که زنده ام اما نه صحتی نه امانی

***

به رمز و راز دهان تو پی نمی‌برم اما

به هر حدیث تو پی می‌برم به راز نهانی

***

همچنین بخوانید:  حافظ: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

***

شعیب جلوه سینا جهیز دختر خود کرد

خدا چه اجرت و مزدی که می دهد به شبانی

***

در آستان تو کآنجا نیاز در نگشوده‌ست

همه به پشت درند و گدای آبی و نانی

***

زبان به شکر همین یک زبان گشودمی ای دوست

اگر به هر سرِ موی من از تو بود زبانی

***

چه دلبخواه به غیر از تو باشد از توندانم

که آنچه فوق دل و دلبخواه ماست تو آنی

***

به غفلت از تو چه عمری تباه کرده‌ام اکنون

امان نمی‌دهم از بیم غفلت تو به آنی

***

نه مستحق مکافات مومنیم و نه کافر

تجارتی نه به امّید سود و بیم زیانی

***

تو شهریار نبودی حریف عهد امانت

ولی به مغز سبک می کشی چه بار گرانی

مزدشبانی - شهریار

🌸 با هم به کودکان سرطانی کمک کنیم 🌸

با کمک‌های کوچک خود، امید بزرگی در دل کودکان سرطانی بکاریم.

نظر شما برای ما ارزشمند است

💬 خوشحال می‌شویم دیدگاه ارزشمند شما را در بخش نظرات بخوانیم. تجربه‌های شما می‌تواند راهنمای دیگران باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی