شعر

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

شیخ بهایی

نظرات

۱ نظر ثبت شده

تصویر نمایهٔگرافیک مستر گرافیک مستر ۶ دی ۹۷، ۱۹:۲۷
به امید روزی که هیچ کس تنها نباشه!!!
دوست داشتید وبلاگ ما رو هم دنبـال کنید .
تصویر نمایهٔjafar salimi jafar salimi ۶ دی ۹۷، ۲۱:۱۶
دنبال شدید 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی