لقمان حکیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هرچه بر زبان راندی، بنویس. شبانگاه همه آنچه را که
یک روز یک سگ آمد پیش شیر و گفت: سلام.
شیر گفت: علیک سلام، چه می گویی؟
سگ گفت: می خواهم با تو کشتی بگیرم.
شیر گفت: عجب رویی داری!
یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق رأی گفتند: چنین بیماری، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان یابد)
روز عرفه آمد و دل غرق ثنا شد
روز خجل از معصیت و روز دعا شد
بار گنه و معصیت آورده گنهکار
روز کرم و رحمت بی حد خدا شد
دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد، او یک اکواریم شیشهای ساخت و اونو با یک دیوار شیشهای دو قسمت کرد.
ظلم بر کوتاه قد
انوشیروان روزی به دادرسی نشسته بود. مردی کوته قامت فراز آمد و بانگ دادخواهی برداشت. خسرو انوشیران گفت: کسی بر کوته قامت ستم نتواند کرد. گفت: شهریارا! آن که بر من ستم راند، از من کوتاه تر است. خسرو بخندید و دادش بداد.
یک روز، یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف بدی می کنه. بطوری که خودرو هردوشون به شدت اسیب میبینه.
از زندگی لذت ببرید! انسانها، به سمت کسانی بیشتر جذب میشوند که می دانند چطور از زندگی لذت ببرند و شاد باشند. به جای آنکه ایدهآل گرایی کنید، شروع کنید به لذت بردن از چیزهایی که همین الان در دسترس تان هست.