راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
هان ای پسر عزیز دلبند
بشنو ز پدر نصیحتی چند
دل من در هوای روی فرخ
بود آشفته همچون موی فرخ
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
وطن دوستی
ما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم
حمد خدا
حمد بر کردگار یکتا باد
که مرا شوق درس خواندن داد