از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم

سه شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۷، ۰۷:۰۱ ب.ظ

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کرانست و بر عهد من اعتماد کلی ندارند ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند پس قول حکما را کار بستم که گفته‌اند

.

از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم

وگر با چنو صد بر آیی به جنگ

.

از آن مار بر پای راعی زند

که ترسد سرش را بکوید به سنگ

.

نبینی که چون گربه عاجزشود

بر آرد به چنگال چشم پلنگ

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.