تو بلند آوازه بودی، ای روان

شنبه, ۸ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۴۱ ب.ظ

تو بلند آوازه بودی، ای روان

با تن دون یار گشتی دون شدی

.

صحبت تن تا توانست از تو کاست

تو چنان پنداشتی کافزون شدی

.

بسکه دیگرگونه گشت آئین تن

دیدی آن تغییر و دیگرگون شدی

.

جای افسون کردن مار هوی

زین فسونسازی تو خود افسون شدی

.

اندرون دل چو روشن شد ز تو

شمع خود بگرفتی و بیرون شدی

.

آخر کارت بدزدید آسمان

این کلاغ دزد را صابون شدی

.

با همه کار آگهی و زیر کی

اندرین سوداگری مغبون شدی

.

درس آز آموختی و ره زدی

وام تن پذرفتی و مدیون شدی

.

نور نور بودی، نار پندارت بکشت

پیش از این چون بودی، اکنون چون شدی

.

گنج امکانی و دل گنجور تست

در تن ویرانه زان مدفون شدی

.

ملک آزادی چه نقصانت رساند

کامدی در حصن تن مسجون شدی

.

هر چه بود آئینه روی تو بود

نقش خود را دیدی و مفتون شدی

.

زورقی بودی بدریای وجود

که ز طوفان قضا وارون شدی

.

ای دل خرد، از درشتیهای دهر

بسکه خون خوردی، در آخر خون شدی

.

زندگی خواب و خیالی بیش نیست

بی سبب از اندهش محزون شدی

.

کنده شد بنیادها ز امواج تو

جویباری بودی و جیحون شدی

.

بی خریدار است اشک، ای کان چشم

خیره زین گوهر چرا مشحون شدی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.