تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

چهارشنبه, ۵ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۰ ب.ظ

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

.

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

.

شربتی تلختر از زهر فراقت باید

تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

.

هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین

روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا

.

بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند

به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا

.

سعدی اندر کف جلاد غمت می‌گوید

بنده‌ام بنده به کشتن ده و مفروش مرا


تالاب نلز

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.